asheghane

asheghane

یادگاری

گفت: می خوام برات یه یادگاری بنویسم ... گفتم : کجا ؟

گفت : رو قلبت ... گفتم : مگه می تونی؟

گفت : اره سخت نیست اسونه ... گفتم : باشه بنویس تا همیشه یادگاری بمونه

یه خنجر برداشت

گفتم : این چیه ؟ ... گفت : هیسسسسس

ساکت شدم

گفتم : بنویس دیگه چرا معطلی ؟

خنجر را برداشت و با تیزی خنجر نوشت * دوستت دارم دیوونه *

اون رفت

خیلی وقته ...کجا؟ نمی دونم ... اما هنوز زخم خنجرش یادگاری

روی قلبم مونده !!!



نظرات شما عزیزان:

سعید
ساعت14:55---4 مهر 1391

هر نفس که از اولین لحظه آشنایی مان میگذرداز خود دورتر میشوم



هر آن هنگام که صدای تو در قلبم نواخته میشود از خود بی خود میشوم



سعید
ساعت14:54---4 مهر 1391

زندگی را زندگی کردن خوش است

این هوا را بوییدن خوش است

دوست را دوست داشتن خوش است

ورنه یار را رها کردن خوش است

گر تو میخواهی بنامی دوست را ز دور

تنهاییت را رها کردن خوش است منتظرم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: bahar ׀ تاریخ: جمعه 24 شهريور 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب