asheghane

آدم باید یکی رو داشته باشه.............

آدم باید یکی رو داشته باشه وقتی دلش گرفته بهش زنگ بزنه و براش پشت ِ گوشی آهنگ بذاره ...

 

یکی که وقتی نباشه ، دلشوره بگیری.

 

یکی که نبودنش بشه دلیل تمام خوش نگذشتن‌های دنیا … نه مهمونی ، نه سفر …

 

میدونی؟؟؟ یکی باید باشه که دلیل ِ لذت بردنت از بارون بشه

 

یکی که نبودنش بشه دلیل غمباد ِعصرهای جمعه !

 

نفسهاش تنها دلیل ِ نفس کشیدنت بشه . اونقدر که وقتی نیست ، نفست بند بیاد …

 

یکی که غرق فکرش باشی و نفهمی چقدر از مسیر را خلاف رفتی ، تا اینکه ماشین های مخالف ،

 

سرشان را بیرون بیارن و بگن : "هوووی! چته؟ عاشقی؟"

 

یکی که تموم ِسنگ‌فرش ِپیاده رو‌های ِشهر را ، به خاطرش گز کنی و تَه نداشته باشه شهر …

 

یکی که تب کنی نبودنش را و هذیون بگی و هیچ کس نفهمه چرا !

 

اصلا" باید یکی باشه وقتی میگی دلم گرفته ، بگه قربون ِدل ِگرفته ات .


نویسنده: bahar ׀ تاریخ: چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

ماندن

گاهی ماندن حتی اگه عاشقانه باشه، یعنی خیانت

 

 

 

می رم تا آزاد باشی که بری

 

 

 

می رم که رها باشی

 

 

 

که زندگی کنی

....

 

 

 

هرکه،هرچه می خواهد بگوید،من باور دارم که گاهی رفتن یعنی عشق ...

 

 

 

و ... امان از این گاهی ها ... که درد است و گریه و دلتنگی های مدام .



نویسنده: bahar ׀ تاریخ: جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

گاهی وقتا توی رابطه ها.............

گاهی وقتا توی رابطه ها نیازی نیست طرفت بهت بگه : برو ! همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی ... ... همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه ... همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه و همین که حضور دیگران توی زندگیش پر رنگ تر از بودن تو باشه هزار بار سنگین تر از کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه پس برو قبل از اینکه ویرون تر از اینی که هستی بشی .


نویسنده: bahar ׀ تاریخ: پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

چشمان زیبایت را دوست دارم ...

چشمان زیبایت را دوست دارم ای اوج هستی.
ای كه تمام خاطراتم در قلب سبز و زیبایت تداعی میشود.
امشب از آسمان نیلی دلم با تو سخن میگویم و بارها نامت را به زبان می آورم.
ستارگان را همچون مروارید های درخشان به تو تقدیم میكنم و همچو آهوی خسته به جنگل سبز چشمانت پناه خواهم آورد.

از جنگل سبز چشمانت عبور میكنم و عاشقانه به باغ دلت پناه می آورم و وجود شقایق های سرخ را همچو ستارگان آسمانی باور می دارم و مانند نگین های درخشنده رهسپار آسمان آبیت میشوم


نویسنده: bahar ׀ تاریخ: چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

کابوس

خوابیده بودم
 کابوس می دیدم
 از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم...
 ...افسوس ...

 یادم رفته بود که از نبودت به خواب پناه برده بودم

نویسنده: bahar ׀ تاریخ: چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

سیب

گفت: حالت را نمی پرسم چون می دانم خوبی ,

عکس هایت همه با لبخند اند !!

و نمی دانست
......
عکاس که می گوید سیــــــــــــــب

من یادِ حماقتِ آدم می افتم و

پوزخند می زنم

 

نویسنده: bahar ׀ تاریخ: چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

برای خودت

برای خــودت زندگی کن !

کسی که تو رو "دوســـت" داشته باشد ؛

با " تــــو "میماند ....

برای داشتنت "مــی جـــنگد" !

امــــا ....

اگر دوستــت نــداشته باشــد به هــر بـــهانه ای میرود ... !!!

نویسنده: bahar ׀ تاریخ: دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

از یک جایی به بعد.......

از یـــک جـــایــــے بـــــﮧ بـعـــد. . .


نـَــﮧ بــالـــ بـــالــــ میـــزنــــے . . .


نـَــﮧ دِلــــ دِلــــ میــکنـــــے . . .


نـَــﮧ داد و بیـــــداد میـــکـنـــــے . . .


نـَــﮧ گِریـــــﮧ میــکنــــــے . . .


نـَــﮧ مشتـــتــــو میـــکـــوبـــــے تـــو دیـــــوار. . .


نـَــﮧ . . .


از یــــﮧ جــایــــے بــــﮧ بعـــد فــقــــط ســکـــــوتـــــ میــکنـــــے

نویسنده: bahar ׀ تاریخ: جمعه 13 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

سکه ی زندگی

سـکـــــــه ی زنـدگـیم

شـیـــــــر نـدارد

امــــــــا

هـمـیـن خـطـی

کـه مـــــــرا بـه تــــــو

وصـــــــــــــــــل

نـگـه مـی دارد را

بسیـــــار دوســـــــت مـی دارمـــ ..

 

 

 


نویسنده: bahar ׀ تاریخ: جمعه 13 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

هوا کم است

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
تنها برای از تو نوشتن هوا کم است

دیروزها بله ! ریه هایم امید داشت
حالا برای از تو نوشتن هوا کم است

دستم نمی رود به نوشتن ...چرا دروغ ؟!
زیبا ! برای از تو نوشتن هوا ....
بس است !

نویسنده: bahar ׀ تاریخ: چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

اینجا زمین است

اینجا زمین است
ساعت به وقت انسانیت خواب است
دل عجب موجود سخت جانی است!
هزار بار تنگ میشود;
میشکند;میسوزد;میمیرد؛
و باز هم می تپد......
اینجا زمین است
رسم آدم هایش عجیب است
اینجا که گم میشوی،
به جای آنکه دنبالت بگردند؛
فراموشت میکنند.....
اینجا زمین است
زمین گرد است
تویی که مرا دور زدی؛
فردا به خودم خواهی رسید؛
حال و روزت دیدنی است...

نویسنده: bahar ׀ تاریخ: چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب