میگفتم به سلامتی تو !
و لبهامان را به هم میزدیم!
شراب در کاسۀ چشمانمان می رقصید
و جهان هستی مست میکرد!
خیابان دور گلوی شهر پیچ میخورد!
و شهر با نفسهای گرفته
از بلندترین بام به دشت خیره میشد...
و باد ابر را بر روی دشت پتو میکشید!
تا معصومیتش سکوت شهر شود...
درست آن زمان که دکمه های پیراهنمان
برای عبور از مرز سبز میشد... !!!
و خدا از نگرانی انگشتهایش را میخورد...
...
لبه ی تیغ خیانت
از زیر صداقتت معلوم بود...
*******************************************
یــــــــــــــــــــــــــــــاد بگیر:
گاهی نباید
ناز كــــــشید ؛
انتظاركـــــشید ؛
... آه كـــــشید ؛
درد كـــــــــشید ؛
فریاد كـــــــشید ....
تـنهـآ باید دست كـــــشید و رفت ..
**************************************
به این که راحــــت دروغ می گی ،
عـــادت کردم !
ولــــی ،
دلــــم می سوزه وقتی
برای اثبات دروغت می گی :
به جــــــون تـــو که دوسـتت دارم ....
***************************************
دیگر نمیگویم گشتم نبود نگرد نیست!
بگذار صادقانه بگویم گشتم اتفاقا هم بود
فقط مال من نبود
توبگرد شاید مال تو باشد
****************************************
کنارم هستی... اما...
آغوشت به دیگری باز است
دلت به عشق دیگری خوش است
لب هایت صاحبــی غیر از من دارد
بغضم می گیرد ازین بودن و نبودنت...
***********************************
گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام می گردد
گاهی با یک کلمه ، یک انسان نابود می شود
گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکند
مراقب بعضی یک ها باشیم
در حالی که ناچیزند ، همه چیزند
*******************************************
چه دنیای عجیبی است ...
همه میگویند،حرف دلت را بزن ...
اما ، هر وقت حرف دلم را زدم ، دل همه را زدم !
نظرات شما عزیزان:
|