asheghane

زن.....................

زن!
مـا زن هستیم!
تـرکـیبی از ظرافـت و احـسـاس...
هـرچـه قـدر هـم محـکـم بـاشـیم ، بـه اسـتـواری آغـوش یـک مـرد نیـاز داریـم...
بـه دسـتـان پـهـن و زبـری کـه دستـمـان را بـگـیـرد...
گـاهـی نـوازش...گـاهـی...
آنـقـدر احـسـاس مـارا بـه بـازی نـگـیـریـد...
آنـقـدر انـدام و لـبـاس و آرایشـمـان را نـسـنجـید...
فـقـط دل بـه مـا بـدهـید.....
تـا تـو را لبـریـز از عشـق
لـبریـز از دوست داشـتن کـنیـم....!

نویسنده: bahar ׀ تاریخ: جمعه 24 شهريور 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

بازو..................

.مردی که بازوهاش بلا استفاده مونده باشه مرد نیس ...
مردی که بغلش محل آرامش "یکی" نباشه مرد نیس ...
مردی که حسرت آغوشش به دل "یکی" مونده باشه مرد نیس ...
مردی که از آغوش گرفتن یه نفر... فقط یه نفر ... آرامش نگیره مرد نیس ...
حالا هی برید رو بازوها و هیکلاتون کار کنید ....

نویسنده: bahar ׀ تاریخ: جمعه 24 شهريور 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

بر روی سنگ قبرم

بر روی سنگ قبرم ننویسید در جوانی مرد بنویسید پیر شده بود پیر جوانی
بر روی سنگ قبرم ننویسید تنها بود بنویسید بهترین دوستش تنهایی بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید عشق در وجود او نبود بنویسید وجود او عشق بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید عاشق باران بود بنویسید باران موثر ترین داروی او بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید که کم تحمل بود بنویسید مشکلاتش بیش از اندازه بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید روزای آخر غمگین بود بنویسید شاد بود مرگش فرا رسیده بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید از دوری یار مرد بنویسید از عشق یار مرد
بر روی سنگ قبرم ننویسید که روز تولدش مرد بنویسید که هرگز متولد نشد
بر روی سنگ قبرم ننویسید نامش مسیح بود بنویسید نامش دیوانه بود

بر سنگ قبرم بنویسید خسته بود
اهل زمین نبود، نمازش شکسته بود

بر سنگ قبرم بنویسید شیشه بود
تنها از این نظر که سراپا شکسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود
چشمان او که دائما از اشک شسته بود

بر سنگ قبرم بنویسید این درخت
عمری برای هر تبر و ریشه دسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر
پشت دری که باز نمیشد نشسته بود

نویسنده: bahar ׀ تاریخ: جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

سیبـــــ دلمــــ ...

لکـــ زده استــــ


برایـــ عطر دستانتـــــ !


گممــــ نکنــــ !!


قولــــ ..


که گوشه یـــ حافظه اتــــ ..


آرام بنشینمــــ !


بگذار بمانمــــ !..


آرام گوشه حافظه اتــــ فقط...

نویسنده: bahar ׀ تاریخ: جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

بگذار سرنوشت راهش را برود...

بگذار سرنوشت راهش را برود...

من همینجا

کنار قول هایت

رو به روی دوست داشتنت و در عمق نبودنت

محکم ایستاده ام!

نویسنده: bahar ׀ تاریخ: جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

همیشه نه

همیشه نه

ولی گاهی

میان بودن وخواستن

فاصله می افتد

وقتهایی هست که

کسی را با تمام وجود می خواهی

ولی نباید کنارش باشی

نویسنده: bahar ׀ تاریخ: جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

این روزها.............

این روز ها...

تلخم!

تلخ...

تلخ می**نویسم...

تلخ فکر می*کنم...

تن* به تلخی* آغوش های خیالی می* دهم!

میگذارم بوسه*های تلخ...

شهوتِ جنون آسا یِ فرار از ریشه*هایم را در من بیدار کنند!

این روز ها...

دست برداشته*ام از توجهِ بی* وقفه به حضور آدم ها...

پرهیز می**کنم از ثبتِ وجود*هایی* که ماندگاری ندارند !

این روز ها...

تلخ تر از همیشه...

از همه ی آدم*ها بریده ام!


نویسنده: bahar ׀ تاریخ: جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

آدم باید یکی رو داشته باشه.............

آدم باید یکی رو داشته باشه وقتی دلش گرفته بهش زنگ بزنه و براش پشت ِ گوشی آهنگ بذاره ...

 

یکی که وقتی نباشه ، دلشوره بگیری.

 

یکی که نبودنش بشه دلیل تمام خوش نگذشتن‌های دنیا … نه مهمونی ، نه سفر …

 

میدونی؟؟؟ یکی باید باشه که دلیل ِ لذت بردنت از بارون بشه

 

یکی که نبودنش بشه دلیل غمباد ِعصرهای جمعه !

 

نفسهاش تنها دلیل ِ نفس کشیدنت بشه . اونقدر که وقتی نیست ، نفست بند بیاد …

 

یکی که غرق فکرش باشی و نفهمی چقدر از مسیر را خلاف رفتی ، تا اینکه ماشین های مخالف ،

 

سرشان را بیرون بیارن و بگن : "هوووی! چته؟ عاشقی؟"

 

یکی که تموم ِسنگ‌فرش ِپیاده رو‌های ِشهر را ، به خاطرش گز کنی و تَه نداشته باشه شهر …

 

یکی که تب کنی نبودنش را و هذیون بگی و هیچ کس نفهمه چرا !

 

اصلا" باید یکی باشه وقتی میگی دلم گرفته ، بگه قربون ِدل ِگرفته ات .


نویسنده: bahar ׀ تاریخ: چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

ماندن

گاهی ماندن حتی اگه عاشقانه باشه، یعنی خیانت

 

 

 

می رم تا آزاد باشی که بری

 

 

 

می رم که رها باشی

 

 

 

که زندگی کنی

....

 

 

 

هرکه،هرچه می خواهد بگوید،من باور دارم که گاهی رفتن یعنی عشق ...

 

 

 

و ... امان از این گاهی ها ... که درد است و گریه و دلتنگی های مدام .



نویسنده: bahar ׀ تاریخ: جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

گاهی وقتا توی رابطه ها.............

گاهی وقتا توی رابطه ها نیازی نیست طرفت بهت بگه : برو ! همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی ... ... همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه ... همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه و همین که حضور دیگران توی زندگیش پر رنگ تر از بودن تو باشه هزار بار سنگین تر از کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه پس برو قبل از اینکه ویرون تر از اینی که هستی بشی .


نویسنده: bahar ׀ تاریخ: پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 ... 8 9 10 11 12 ... 18 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب